سخنگوی اسبق وزارت خارجه گفت: موضوع ترور شهید هنیه باید به گونهای مدیریت شود که دستاوردهای سیاسی و راهبردی ایران و مقاومت محفوظ بماند.
ابعادسیاسی و راهبردی ترور شهید اسماعیل هنیه در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه خبر با حضور آقای حسین جابری انصاری، سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه بررسی شد.
مشروح گفتگو به شرح زیر است:
مقدمه مجری: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه شماره ۳ درباره جنایت تروریستی رژیم صهیونیستی در به شهادت رساندن دکتر اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس توضیحات جدیدی را ارائه کرد که در این اطلاعیه آمده که این اقدام با طراحی و اجرای رژیم صهیونیستی و حمایت دولت آمریکا انجام شده و در ادامه تاکید شده با توجه به تحقیقات و بررسیهای بعمل آمده این عملیات تروریستی با شلیک پرتابه کوتاه برد با سر جنگی حدود هفت کیلوگرمی همراه با انفجار شدید از خارج محدوده استقراری اقامت میهمانان صورت گرفته، این برنامه را به بررسی ابعاد مختلف ترور شهید دکتر اسماعیل هنیه اختصاص دادیم.
این که چرا رژیم صهیونیستی از فلسطین و لبنان تا سوریه و تهران یک زنجیره ترور را به راه انداخته و هدف و راهبرد فعلی رژیم صهیونیستی در عرصه میدان و همچنین تحولات غزه به چه سمت و سویی میرود؟
سوال: به اذعان و اعتراف کارشناسان و تحلیلگران خود رژیم صهیونیستی که علیرغم این زنجیره تروری که به راه انداختند و اقدامات و عملیاتهایی که رژیم صهیونیستی انجام میدهد در بدست آوردن اهداف شان ناکام هستند.
جابری انصاری: حادثه ترور مجاهد شهید اسماعیل هنیه رهبر جنبش مقاومت اسلامی فلسطین، حماس، بههرحال یک رویداد بسیار مهم است در سلسله رویدادهایی که به ویژه در ۱۰ ماه گذشته بعد از عملیات طوفان الاقصی و هفت اکتبر اتفاق افتاده و قطعا پیامدهایی هم خواهد داشت و مسائل بعدی آن هم خالق روندهای جدیدی خواهد شد؛ بنابراین این موضوع را از ابعاد مختلفی میشود بررسی کرد، خوب است با توجه به اشارهای که کردید از این بحث شروع بکنیم که در چه خاستگاهی، در چه بستری این زنجیره ترور از سوی رژیم صهیونیستی اتفاق میافتد؟ ۱۰ ماه جنگ غزه گذشته، تعبیر تحلیلگران و استراتژیستهای اسرائیلی این است که ۱۰ ماه است که ارتش اسرائیل در کوچه پس کوچههای نوار غزه در حال نبرد هست و هنوز ماموریت ناتمام است، اهداف سه گانهای که برای جنگ غزه اعلام شده بود، یکی آزادی اسرا بود که عملا تقریبا بخش عمده آنها را در تهاجمهایی که انجام دادند کشتند و اینک تقریبا مشخص است که این مسئله اصلا جزو اهداف نتانیاهو و تیم حاکم در اسرائیل نیست گرچه بعنوان بهانه اولیه آغاز جنگ مطرح شده، اما بهرحال یک تعدادی از اسرا ماندند و مذاکرات در دورههای مختلف مذاکرات آتش بسی انجام شد که آخرین مرحله آن در همین دو سه هفته اخیر در جریان بود و فشارهایی هم از سوی آمریکاییها انجام میشد به اعتبار این که حزب دموکرات رو به انتخابات ریاست جمهوری هست و نیاز به موفقیتهایی دارد و شاید این میتوانست یکی از این موفقیتها باشد در سیاست خارجی، گرچه دعواهای سیاست داخلی در آمریکا مهمتر است و اولویت دارد ولی بهرحال برخی مسائل سیاست خارجی هم میتواند کمک کننده باشد. این هدف اول اعلامی بود، هدف دوم این بود که حکومت حماس یا به سیطره حماس به تعبیر دقیقتر بر نوار غزه خاتمه داده شود و هدف سوم این بود که مقاومت و حماس شکست بخورد در این منطقه و غیرنظامی بشود یا این وضعیت مقاومتی قبل از هفت اکتبر تغییر در آن ایجاد شود.
شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۰ ماهه در غزه
تقریبا هیچیک از اینها محقق نشده، طبیعی است که در یک تهاجم سنگین ده ماهه و این همه کشتار و ویرانی که انجام شده امکان این که حکومت تحت اداره جنبش حماس به شکل عادی کار خودش را انجام بدهد وجود ندارد شرایط کاملا جنگی است و بمباران و تخریب، اما اهداف او هیچیک محقق نشده و تعبیری که گفتیم لب لباب و ماست چیکده به تعبیر عامیانه وضعیت اسرائیل در غزه است، ۱۰ ماه در کوچه پس کوچهها جنگیدند، ۴۰ هزار نفر را کشتند، چند برابر این تعداد را مجروح کردند، بخش زیادی از غزه را ویران کردند، اما اهداف جنگی محقق نشده و در واقع همان تعبیر قفل شدگی و بن بستی که به لحاظ راهبردی و استراتژیک در جنگ به آن اشاره میکردیم همچنان باقی هست این یک بستر مسئله است.
فشار خارجی در کنار اختلافات داخلی در کابینه نتانیاهو
مسئله دوم که به اعتقاد من اشاره کردم خوب است زیر آن خط بکشیم شاید یک مقدار هم فشار آمریکاییها برای این که توافق آتش بس انجام بشود حداقل علائم ظاهری سیاست آمریکا این را نشان میداد در این مقطع به دلایل مختلفی از جمله نیازهای انتخاباتی که به آن اشاره کردیم، از طرفی در درون دولت حاکم در اسرائیل هم یک تفرقه و یک اختلافهایی آغاز شده بود، حتی صحبت از استعفای وزیر جنگ اسرائیل بود به اصطلاح وزیر دفاع مطابق تعابیر خودشان و یک مقدار حرکت اجتماعی و اعتراضی مجدد، خانوادههای اسرا، این از ابتدای جنگ بوده ولی افت و خیز داشته و دوباره داشت یک مقدار حرکت اجتماعی و سیاسی درونی هم ایجاد میشد، بنابراین یک خواسته بیرونی برای آتش بس، یک خواسته درونی به اعتبار برخی فشارها، اعتراضات و اعلام این که وزیر جنگ اسرائیل و برخی مقامات دیگری که پیوستند به تیم جنگ را تشکیل دادند و نوعی اجماع ملی ساختند در اسرائیل برای جنگ غزه، در اینها داشت تفرقه ایجاد میشد.
سوال: یعنی با به نتیجه رسیدن مذاکرات آتش بس به نوعی به پایان و فروپاشی کابینه نتانیاهو و کابینه جنگ نزدیک بود؟
جابری انصاری: عرض میکنم، ببینید یک فشار خارجی بود، یک اختلاف داخلی که حتی نقل شده از مقامات عالی همکار در کابینه جنگ نتانیاهو که او اهداف خودش را فقط دارد دنبال میکند و اولین چیز مسئله برای او مصلحت خودش است و بیش از این که مصلحت اسرائیل باشد یا حتی ائتلاف حاکم در واقع به وضعیت فعلی باشد، این اختلافات در کنار این که صحنه جنگ همچنان حالت بن بست دارد
هراس رژیم صهیونیستی از پذیرش آتش بس
یعنی یک وقت است که اسرائیل تمام کرده به لحاظ استراتژیک توانسته معرکه را فیصله بدهد، بله، کشتار کرده، تخریب کرده، ویران کرده در برابر دوربینهای دنیا، اما به لحاظ استراتژیک نتوانسته معرکه را خاتمه بدهد بگوید من تمام کردم این معرکه را، از یک طرف یک درخواست از بیرون هست برای آتش بس از یک طرف فشار درونی و اختلاف درونی است باز برای آتش بس، از یک طرف نتانیاهو میبیند که اهداف استراتژیک را محقق نکرده و اگر آتش بس برقرار بشود و برود به سمت پایان جنگ، شروع شمارش معکوس دولت او و شاید نخست وزیری او و شروع حسابرسیها و کمیتههای تحقیق و مسائل دیگری که در این گونه جنگها اتفاق خواهد افتاد.
ترور، کار ویژه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی
سوال: پس میرود به سمت سناریوی ترور
جابری انصاری: مصلحت نتانیاهو از این زاویه این است که بازی را به هم بریزد و در واقع یک دریچههای جدیدی را باز بکند، این جا رجوع میکند به آن چیزی که مزیت نسبی اسرائیلیها است در تاریخ رژیم صهیونیستی عملیات نوعی امنیتی و به ویژه ترور یکی از کار ویژههای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل بوده و نقطه مزیت آنها است در واقع در این شرایط بن بستی که ایجاد شده به طور نسبی، با رجوع به عملیات امنیتی و ترور و زنجیرهای از ترورها سعی میکند که قدرت نمایی بکند، نمایش قدرت بدهد، پیروزی در زاویههای امنیتی خلق بکند اگر در زاویه نظامی بن بست ایجاد شده و دریچهای باز بکند که یک نیم نگاهی هم به صحنه سیاست در آمریکا و شرط بندی بر روی آمدن ترامپ دارد و یک جوری گل زدن به دروازه دموکراتها و کمک کردن و یار کمکی شدن ترامپ.
سوال: در این زنجیره تروری که اشاره کردید از تهران و لبنان و بغداد و سوریه، من میخواهم بروم سراغ این که چرا در ترور اسماعیل هنیه این بازه زمانی و حریم جمهوری اسلامی ایران را انتخاب کرد؟
جابری انصاری: این زمان بندی و این مکان هم در بیروت یک معنا دارد که باید تحلیل بشود، در بغداد یک معنا دارد، در تهران یک معنای دیگری دارد، هر یک معانی دارد، از تهران شروع کنیم که مهمتر است و شاخصتر هست، در پایتخت ایران، در مرکز ایران یک عملیات انجام میدهد مدیریت میکند در چارچوب آن نیاز به قدرت نمایی و رجوع به مزیت نسبی خودش برای قدرت نمایی.
اما مکان هم معانی و دلالتهای خاص خودش را دارد، در ظرف استراتژیکی که بعد از هفت اکتبر ایجاد شد و به ویژه بعد از وعده صادق و نوعی بازدارندگی نسبی که بین ایران و رژیم صهیونیستی به سود ایران شکل گرفت با انجام این عملیات در قلب تهران میخواهد این بازی را، این معادله شکل گرفته پسا هفت اکتبر در مقیاس بلندتر آن و در مقیاس کوتاهتر آن پسا وعده صادق را بهم بزند، و یک معادله جدید را تحمیل کند.
سوال: میتوانند این معادله را با همه مولفههایی که الان اشاره میکنیم، به نفع خودش برگرداند؟
جابری انصاری: عرض میکنم، ما داریم میگوییم او میخواهد این کار را انجام بدهد خواهد شد یا نه؟ بستگی دارد به مجموعهای از شرایط و کنشها و واکنشها که امیدوارم فرصت بشود به آن بپردازیم به لحاظ زمانی هم دلالت خاص خودش را دارد ساعاتی بعد از مراسم سوگند، تحلیف ریاست جمهوری اسلامی ایران و شرکت آقای اسماعیل هنیه در این مراسم بعنوان میهمان شاخص مقاومتی اجلاس تهران، این عملیات انجام میشود، معمولا در اینگونه ترورها در دقایق آخر وقتی تیم عملیاتی فرصت پیدا میکنند و در دسترس شان قرار میگیرد انجام عملیات چک میشود با مرکز که ما در دسترس مان هست، انجام بدهیم یا ندهیم؟ و این جا این فرصت هم معنای خاص خودش را پیدا میکند به محض این که دسترسی پیدا میشود در این ساعات خاص باز دلالتهای خودش را دارد
وفاق ملی در ایران، خط قرمز اسرائیلیهاست
من میخواهم روی این هم یک مقدار تاکید بکنم، حادثه تلخ سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور فقید جناب اقای رئیسی اتفاق افتاد و همراهان فقید ایشان، وزیر امور خارجه و همراهان دیگر، یک انتخابات فوری و ناگهانی در ایران برگزار شد با سرعت، شاید خیلیها توقع شان این بود که خیلی انتخابات پرجوش و خروش و رقابتی نباشد، بالعکس عقل مدبر نظام جمهوری اسلامی ایران مراعات این شرایط و مجموعه نیازها را کرد و یک انتخابات رقابتی و جدی شکل گرفت، رقابت بسیار نزدیک به دور دوم افتاد، در دور دوم یکی از دو نامزد برنده شد، دو جبهه بندی، دو کمپین انتخاباتی، دو جریان سیاسی بزرگ که هر یک گفتمان خودشان را و توجهها و اولویتهای خودشان را داشتند، بلافاصله بعد از این انتخابات رقابتی مدیریت صحنه به نحوی انجام شد از سوی رئیس جمهور منتخب، از سوی همه رقبای آنها و بالاتر از همه از سوی مقام معظم رهبری مجموعه ادبیات و گفتمان سیاسی که مطرح شد، گفتمان وفاق ملی بود، یعنی در بستر همه تناقضهایی که هست و متاسفانه در یکی دو سال گذشته یک مقدار تشدید هم پیدا کرده بود و پیش رونده شده بود، اتفاق بزرگ و مبارکی که اتفاق افتاد این بود که یک انتخابات رقابتی جدی برگزار شد شور و هیجان درست است که بخشی از جامعه نیامدند، اما یک مشارکت و همه آن ویژگیهایی که رهبری تاکید کردند در انتخابات بود و بالاتر از آن بعد از پیروزی علیرغم این رقابت سنگین که در کمپینهای انتخاباتی طبیعی است دعوا میشود بالاخره حلوا تقسیم نمیکنند در میانه دعواهای سیاسی – انتخاباتی، اما یک امیدی در بستر اجتماعی ایجاد شد، شکافهای اجتماعی رفت به سمت تعدیل، در درون حاکمیت یک نوع وحدت و حرکت به سمت وفاق ملی نشان داده شد و همه اینها به اعتقاد من و بسیاری از تحلیلگران خط قرمز اسرائیلیها است.
رژیم صهیونیستی دنبال شکاف درونی در ایران است
اسرائیلیها هدف دراز مدت استراتژیک شان و برنامه و شغل شان در این ماهها و در این سالها این است تشدید شکافهای درونی در ایران در سطح اجتماعی و در درون ساختارهای حاکمیتی؛ بنابراین این از این زاویه هم اهمیت دارد که احساس میکند این چیدمان طچیدمان خوبی برای اسرائیل نیست، باید بازی را به هم بزند، میز را به هم بزند، بازی جدیدی را تحمیل کند که در سطح استراتژیک موضوع باید وقتی صحبت از پاسخ هم میکنیم، مجموعه شرایط را از جنگ غزه، شرایط منطقه ای، شرایط بین المللی، وضعیت ایران و شرایط فعلی اجتماعی و سیاسی ما همه اینها را ما باید در یک مجموعه به آن نگاه کنیم.
سؤال: از همین جمله پایانی شما وام بگیرم، با نگاه به تمام مؤلفهها و جزئیاتیهایی که وجود دارد و با توجه به اینکه آقای هنیه با پاسپورت دیپلماتیک و بعنوان مهمان رسمی جمهوری اسلامی ایران بود و این ترور در حریم جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد، پاسخ به این ترور باید چگونه باشد؟
جابری انصاری: همانطور که اشاره کردید در تهران در پی شرکت در چنین مراسمی، یک مراسم کاملاً رسمی، کسی هدف گرفته شد که اولاً عالیترین مقام سیاسی جنبش مقاومت و یک نهضت آزادی بخش بزرگ و اساسی در مجموعه امت اسلامی است و یک شخصیت معتبر و محترم در مجموعه امت اسلامی و از افتخارات امت اسلامی و کسی که مهمان رسمی جمهوری اسلامی ایران بوده است، رییس جمهور، دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران.
نقض مکرر قوانین و مقررات بین المللی از سوی رژیم صهیونیستی
پاسپورت سیاسی دولت خودگردان فلسطین را هم داشته است که این هم از طنزهای تاریخ است که رژیم اشغالگر قدس در پروسه اسلو آمده است و قراردادی بسته است و متعهد شده است و براساس آن قرارداد، رهبری رسمی فلسطینی از بخش بزرگی از سرزمین فلسطین گذشته برای اینکه بر بخش کوچکی از آن دولت فلسطینی را تشکیل بدهد و با این حال اسرائیلیها که به هیچ یک از تعهدات و قوانین و مقررات بین المللی متعهد نیستند، به قراردادی که خودشان بسته اند متعهد نیستند و پاسپورت دولتی که طرف قرارداد آنها است و طرف تعهد آنها است را هم دارندگان آن را محترم نمیشمارند. البته این یک نماد بسیار کوچکی است از سیاست تاریخی و درازمدت اسرائیل. اسرائیل از حرکتهای جنبش صهیونیستی پیش از تأسیس اسرائیل تا تأسیس اسرائیل به شکل یک موجودیت جعلی و ساختگی جدید تا به امروز، مستمراً تمام مقررات بین المللی و قطعنامههای بین المللی و قوانین بین المللی را نقض کرده است، هیچگاه متعهد به هیچ یک از این قوانین نبوده است و یکی از جلوههای آخر عدم تعهد اسرائیل، هم عملیات ترور در تهران است. اینکه ایران چه پاسخی باید انجام بدهد، اول ببینیم چه اتفاقی افتاده است و چه ابعادی دارد. یک پرستیژ و اعتبار بین المللی ایران و اعتبار ایران هدف گرفته شده است. ساختار و منظومه بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران، نقض شده است، به شکل آشکاری و تلاش دارد در بستر یک شکست و بن بست به تعبیر دقیقتر یک بن بست عمیق در جنگ در غزه، راههای فرعی گشوده شود برای رهایی از تنگنا در غزه از طریق همان چیزی که اشاره کردیم، مراجعه به راه حلهای امنیتی بعنوان کار تخصصی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل که دههها تجربه دارند و صدها نفر را در خارج از اسرائیل در طول دهههای گذشته ترور کرده اند. این مزیتی است که به هر حال ویژگی این رژیم ویژگی تروریستی است و یکی از کارویژههای همیشگی شان هم انجام ترورهای فنی در نقاط مختلف جهان بوده است.
در واقع رژیم صهیونیستی در این زنجیره ترور، از بیروت شروع کرد، غیر از داخل فلسطین، اضافه بر داخل فلسطین، در بیروت رفت در مربع امنیتی حزب الله در ضایحه بیروت در حومه جنوبی بیروت عملیات انجام داد. درحالی که در تمام این ده ماه عملیات طرفین در دو سوی مرز انجام میشد، یعنی در دو سوی مرزهای لبنان با فلسطین اشغالی. این یعنی در درنوردیدن منطقه مرزی و منطقه مناظر و رفتن به پایتخت لبنان و نقض قاعده حاکم بر درگیری در تمام این مدت.
اینجا یک بحثی را باید باز کنیم که به اعتقاد من در پاسخ ایران هم بسیار تعیین کننده است، بسیاری میگویند که اسرائیلیها دنبال این هستند که یک جنگ بزرگتر و یک جنگ منطقهای را باز کنند و درگیری مستقیم بین ایران و اسرائیل ایجاد شود برای اینکه امریکاییها و غربیها وارد جنگ شوند و صحنه کلاً تغییر کند. درست است که اسرائیل در غزه گرفتار است، در جبهه شمالی هم گرفتار است، به این معنا که نمیتواند تمام کند. یعنی جبهه شمالی مفتوح است، عملیات جنگی حزب الله ادامه دارد، پاسخهای اسرائیل هم در جریان است، اما اسرائیل در جبهه جنوبی به تعبیر خودشان یعنی غزه و در جبهه شمالی، یعنی جبهه لبنان، وارد یک رویارویی فرسایشی شده است و نمیتواند خاتمه بدهد. به هیچ وجه یک رویارویی فرسایشی دیگر مصلحت اسرائیل نیست، اما اگر جنگ را ادامه میدهد، چون پیروزی کسب نکرده است، برای اینکه باید به یک نقطه اطمینان بخشی برسد و بعد از آن جنگ بلافاصله مصلحت اش خواهد بود که خاتمه بدهد. اما از آن سو این یک روی سکه است، روی دوم سکه این است که جنگ فرسایشی یعنی ادامه فرسایش و استهلاک اسرائیل؛ بنابراین به طور طبیعی به مصلحت اسرائیل است که دریچههای جدیدی باز کند، اما معنای این نیست یعنی دریچههای درگیری جدیدی باز کند و از مزیتهای نسبی خودش استفاده کند برای تحمیل شرایط جدید به بازیگران مقابل خودش. یعنی چه، معنای این جنگ نیست.
رژیم صهیونیستی بازنده هر جنگ احتمالی است
چون اسرائیل اگر وارد یک درگیری شود، درست است که ایران و طرفهای دیگر درگیری صدماتی خواهند دید و این صدمات ممکن است در یک رویارویی فراگیر جدی هم باشد، تردیدی در این نیست. جنگ به هر حال خسارتهای بزرگ خواهد داشت، اما اسرائیل یک جغرافیای کوچک ۲۷ هزار کیلومتری مربعی دارد، یک ژئوپولوتیک بسیار محدود دارد. به لحاظ ژئوپولویتک و جغرافیای سیاسی، اسرائیل عقبه و امتدادی ندارد، عمقی ندارد و در یک درگیری بزرگ پیش از آنکه طرفهای مقابل او صدمات اساسی ببینند که میتوانند ببینند در جنگهای بزرگ به ویژه اگر طرفهای غربی و امریکاییها ورود کنند، این اسرائیل است که صدمات جبران ناپذیری خواهد دید و کل پروژه صهیونیستی با بحران موجودیتی مواجه خواهد شد.
بنابراین باید یک دقتی در بحث جنگ داشته باشیم، جنگ البته بسیار مسئله حساسی است و هیچ کشور و بازیگری در سیاست بین الملل به انتخاب خودش به سمت جنگ نمیرود، جنگ هزینههای بسیار بزرگی دارد. اما در ارزیابیها باید به این دقت کنیم، واقعیت این است که ترجیح اسرائیل این است، بدون اینکه به یک جنگ رجوع کند، چون جنگ خسارتهای بسیار بزرگتری برای او خواهد داشت، جنگ منطقهای و جنگ بزرگ با طرفهای رویارویی خودش و بحران موجودیتی که آغاز آن بعد از هفتم اکتبر خودنمایی کرده است، سرعت خواهد گرفت و عمق جدی تری پیدا خواهد کرد. درست است که طرفهای مقابل هم خسارتهای بزرگ خواهند دید، اما طرفهای مقابل عقبه دارند و امتداد دارند و عمق دارند. این رژیمی که در یک سرزمین ۲۷ هزار کیلومتری اشغالی درگیر با چند میلیون فلسطینی است و درگیریها و اختلافات درونی خودش را هم دارد، در چنین بحران بزرگی بیشترین صدمات را خواهد دید و موجودیت او در خطر قرار خواهد گرفت؛ بنابراین اسرائیل چه کار دارد میکند، میخواهد سقف فعلی بن بست جنگ را باز کند از طریق مراجعه به عملیاتهای ویژه و مزیت نسبی خودش و تحمیل شرایط جدید و موازنههای جدید به بازیگران مقابل خودش بدون ورود به جنگ. در واقع زیر سقف جنگ بالاتر از سقف نبرد غزه رسیده، یک راه جدیدی باز کند که منافع اش تأمین شود. در لبنان تلقی اش این باشد که خطر نکند و به سمت درگیری بالاتر برود یا از نگرانی از جنگ بزرگ پاسخ اسرائیل را ندهد، شرط بندی اسرائیلیها این است. کما اینکه سفارت ایران در دمشق را زدند یک شرط بندی داشتند و در ارزیابی استراتژیک که در رسانه هایشان درز پیدا کرد، آمد که ارزیابی استراتژیک اسرائیل این بوده است که ایران پاسخ نخواهد داد و بعد اتفاق وعده صادق افتاد. الان هم اسرائیل دوباره یک شرط بندی دیگر دارد، شرط بندی این است که از نگرانی از جنگ بزرگتر احتمال قابل توجهی وجود دارد که طرفهای دیگر پاسخ جدی ندهند. اینجا ما باید چه کار کنیم، به نظر من باید در ذیل چند قاعده استراتژیک و مدیریت شرایط صحنه را اداره کنیم.
پاسخ ایران علیه جنایات رژیم صهیونیستی سیاسی، امنیتی و نظامی است
یک، دولت جدیدی در ایران آمده است، بستری از وحدت ملی و وفاق ملی ایجاد شده است و این یک سرمایه ملی برای جامعه ایران و برای حکومت ایران و ساختارهای حاکمیتی ما است و این باید برای ما محفوظ بماند. دولت جدید باید بتواند شروع به کار کند و اقدامات و برنامههای خودش را دنبال کند. اما در عین حال بازدارندگی ایران دچار خدشه شده است و هدف گرفته شده است. مهمان عالی رتبه ایران در این سطح در تهران، پایتخت ایران، هدف گرفته شده است. هدف اسرائیل تحمیل یک شرایط جدید، به یک منظومه بازدارندگی جدید یا معادله بازدارندگی جدید به تعبیر دقیقتر و خروج از بن بست غزه است. صحنه باید به گونهای مدیریت شود که دستاوردهای سیاسی و راهبردی ایران و مقاومت محفوظ بماند و در عین حال اجازه به اسرائیل داده نشود برای اینکه معادله و موازنه جدید تحمیلی خودش را به بازیگران مقابل تحمیل کند؛ بنابراین ما هم یک کف داریم و یک سقفی داریم، بین این کف و این سقف براساس یک تحلیل دقیق از آخرین شرایط اسرائیل، منطقه و جهان، قدرت بازی و مانور داریم، این در پاسخ صریح ما به این مسئله، طیفی از پاسخهای از سیاسی تا امنیتی، تا نظامی، قطعاً در بررسی قرار خواهد گرفت. شاید فرمول ترکیبی انتخاب شود، هیچ ضرورتی وجود ندارد به اینکه ما برگههای خودمان را رو کنیم و مشخص باشد که چه خواهیم کرد، خود این پیچیدگی جزئی از صحنه مدیریت است که باید انجام شود. اما درکنار این مسئله به نظر من به چند نکته دیگر هم باید به طور جدی پرداخته شود که عرض میکنم.
سؤال: یک مروری هم داشته باشیم به اینکه چه اقدامات و چه راهبردهایی میتواند از سوی کشورهای مختلف بن بست ایجاد کند در مقابل رژیم صهیونیستی؟
جابری انصاری: اجازه بدهید من بحث قبلی را تکمیل کنم که به نحوی پاسخ به سؤال شما هم خواهد بود. کاری که باید انجام شود و ما یک مقدار در آن تأخیر داشته ایم، امروز بحمدالله با اطلاعیه سومی که از سوی سپاه صادر شد، بخشی از این مسئله ترمیم شد. ما نیاز به روایت سازی داریم، ما نیاز به گزارش به افکار عمومی داخل و خارج داریم.
ضرورت مقابله با روایت سازی جعلی بیگانگان
این واقعه، این رویداد، یک تبعه ایران را هدف نگرفته است، مهمان عالی رتبه ما را که در مجموعه امت اسلامی محترم است، هدف گرفته است و در جهان خارج هم همه نگاهها به ما است. یکی از مشکلات ما این است که تأخیر میکنیم در ارائه رسمی و دقیق و این به دشمن ما اجازه میدهد که روایت سازی کند. یعنی همان طرفی که میآید و ترور را انجام میدهد و صحنه را میزند، خودش هم روایت خلق میکند، روایتهای جعلی در خدمت پروژهای که دارد دنبال میکند؛ بنابراین پروژه روایت سازی مان را باید تکمیل کنیم و دقت آن را کامل کنیم. نکته دوم اینکه یک ترور بزرگ و یک رویداد بزرگ امنیتی است و نیاز به یک گزارش دقیق دارد که امیدوار هستم هرچه زودتر نهادهای امنیتی و نهادهای ذیربط با بررسی دقیق موضوع بتوانند این گزارش دقیق را ارائه کنند و در آن گزارش باید به ابعاد مختلف موضوع پرداخته شود.
نکته سوم مطالب مربوط به مدیریت استراتژیک این مسئله است که به برخی از جنبههای آن اشاره کردیم. بهترین پاسخ در میانه کف و سقف سیاستی که به ما اجازه داده میشود، صفر و صدی نباید به موضوع نگاه کرد، بهترین گزینه یا ترکیبی از گزینهها انشاالله انتخاب خواهد شد و اجرا خواهد شد که هم معادله بازدارندگی جدید را به نفع ایران ایجاد کند، اجازه ندهد پروژه اسرائیلی پیش برود و اجازه ندهد اسرائیل از سه کنج استراتژیک خودش در جنگ غزه خارج شود. این نیاز به هماهنگیها و بازیگران مختلف منطقهای و بین المللی هم دارد و مجموعهای از اقدامات.
اجماع داخلی و توافق سازی خارجی، هدف استراتژیک دولت ایران
آخرین نکته که بسیار مهم است و امیدوارم که فرصت دیگری باشد که به آن بپردازیم اینکه تمام این برنامه ما در یک فرامتنی باید انجام شود، آنچه تاکنون گفتیم، متن بود، این متن یک فرامتنی دارد، یک استراتژیک بزرگتر جمهوری اسلامی ایران. ایران بعد از سدهها موفق شده است قدرتی در منطقه پیرامونی خودش در غرب آسیا فراهم کند و نفوذ و حضور ایران در غرب تا مدیترانه و تا جنوب تا باب المندب و دریای سرخ رفته است. این یک لحظه سرنوشت ساز و تاریخی برای ایران و قدرت ایران است، نیاز به یک استراتژی کامل و همه جانبه سیاست خارجی داریم و من معتقد هستم در این لحظهای که دولت ما شروع به کار میکند، دو مسئله باید در دستور کار و اولویت این استراتژی باشد اجماع سازی داخلی و توافق سازی خارجی، در چارچوب یک استراتژی کلان برای مدیریت مجموعه شرایط و مقتضیات قدرت جدید در منطقه و در صحنه بین المللی.