فاطمه یزدانی
دیپلماتهای به حاشیه رانده شده اروپا نظارهگر کشمکش تیم ترامپ بر سر سرنوشت هستهای ایران هستند. با نزدیک شدن به زمان فعال شدن مکانیسم ماشه، بریتانیا، فرانسه و آلمان باید برای شکل دادن به یک توافق تلاش کنند یا اینکه صرفاً تماشاگر باشند.
نویسندگان:
الی گرانمایه
معاون مدیر، پژوهشگر ارشد سیاستگذاری برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا
مایدا روگه
پژوهشگر ارشد سیاستگذاری
آمریکا و ایران درگیر یک آشفتگی دیپلماتیک برای دستیابی به یک توافق هستهای جدید هستند که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، آن را «بسیار نزدیک» میداند . رهبران اروپایی که بیش از دو دهه ذینفع مستقیم مذاکرات هستهای با مقامات ایرانی بودهاند، این بار به طور فعال از مذاکرات کنار گذاشته شدهاند. اروپاییها اکنون باید تلاشهای خود را برای نزدیک شدن به دولت آمریکا دو چندان کنند و نشان دهند که میتوانند در دستیابی به جاهطلبی مکرر ترامپ برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای مفید باشند.
رهبران اروپایی باید سریعاً اقدام کنند زیرا نفوذ آنها به مرور زمان کاهش مییابد. در ماه اکتبر، مکانیسم «اسنپبک» تحت توافق هستهای ۲۰۱۵ – که به طرفهای موجود در آن توافق اجازه میدهد تا تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را به طور یکجانبه بازگردانند – منقضی میشود. بریتانیا، فرانسه و آلمان، «E3»، اهرم اسنپبک را در اختیار دارند و نیروی محرکه سیاست اروپا در قبال ایران هستند. آنها باید این اهرم را به صورت استراتژیک به کار گیرند، با استفاده از تهدید اسنپبک برای ترغیب ایران به امتیازاتی که به آمریکا در دستیابی به یک توافق هستهای قوی کمک میکند، در حالی که از درگیری نظامی با ایران جلوگیری میکند.
در ازای این، سه کشور اروپایی باید از ترامپ درخواست مشورت نزدیک و همسوسازی سیاست فراآتلانتیکی در قبال ایران را داشته باشند. اروپاییها میتوانند از طریق یک رویکرد هماهنگتر، روابط ضعیف خود را با اعضای دولت ترامپ که با رهبران اروپایی بر سر سیاست اوکراین اختلاف نظر دارند اما طرفدار حل و فصل دیپلماتیک با تهران هستند، بهبود بخشند.
نبرد برای ترامپ
در مورد ایران، ترامپ تاکنون سه چیز را روشن کرده است: او خواهان توافقی است که از جنگ جلوگیری کند، مذاکراتی که عمدتاً بر مهار جاهطلبیهای هستهای تهران متمرکز باشد، و مزایای مستقیم این توافق برای آمریکا. با این حال، او در مورد حد قابل قبول برنامه هستهای ایران مبهم بوده است: آیا او خواهان « برچیدن کامل » آن است یا اینکه اجازه غنیسازی محدود مطابق با الزامات یک برنامه هستهای صلحآمیز غیرنظامی را میدهد. دولت او همچنین پیامهای متناقضی در مورد این موضوع کلیدی ارسال کرده است . منبع این سردرگمی، رویکرد ترامپ به مذاکرات است: او خواهان یک توافق سریع است اما نگران جزئیات محتوای آن نیست و این به دو اردوگاه گسترده در دولتش اجازه میدهد تا او را به جهات مختلف بکشانند.
اولین گروه، « محدودکنندهها » هستند، نسل جدیدی از متفکران سیاست خارجی در حزب جمهوریخواه که نسبت به دخالتهای نظامی ایالات متحده در خارج از کشور بدبین هستند و میخواهند آمریکا یک سیاست خارجی واقعبینانهتر و محدودتر را دنبال کند. محدودکنندهها مشتاقند از رویارویی نظامی با ایران اجتناب کنند و به دنبال یک راهحل سیاسی برای جلوگیری از مسیرهای ایران به سمت سلاحهای هستهای باشند. آنها همچنین اذعان دارند که اعمال محدودیتهای گسترده بر فعالیت هستهای ایران مستلزم امتیازاتی از سوی ایالات متحده، مانند مزایای اقتصادی و اجازه غنیسازی محدود اورانیوم مطابق با نیازهای غیرنظامی است.
در تضاد کامل با دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، اکنون محدودکنندگان، چهرههای برجستهای در دولت هستند. این افراد، بهویژه جی. دی. ونس، معاون رئیسجمهور، و مشاورانش، و همچنین مقامات ارشد پنتاگون، دفتر اطلاعات ملی و جاهای دیگر در دولت را شامل میشوند.
تندروهای سیاست خارجی جمهوریخواه، « اولویتطلبان »، رهبری مقاومت در برابر محدودکنندگان را بر عهده دارند، بهویژه در پرونده ایران، جایی که آنها تمایل دارند با اسرائیل در مورد برچیدن کامل برنامه هستهای ایران همسو شوند . اولویتطلبان برجسته در دولت ایالات متحده – از جمله رئیس فرماندهی مرکزی ایالات متحده، ژنرال مایکل کوریلا؛ مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، مایک والتز؛ و سناتورهای جمهوریخواه تام کاتن و لیندسی گراهام – مدتهاست که برای برچیدن کامل برنامه هستهای ایران تلاش میکنند و بهطور سنتی از نیروی نظامی برای انجام این کار حمایت میکنند. اگرچه این دیدگاهها فعلاً در ترامپ جذابیتی ندارند، اما اولویتطلبان سعی دارند با اصرار بر اینکه ایران نباید اجازه غنیسازی اورانیوم داشته باشد و معرفی مفادی مانند محدودیت بر موشکها – هدفی که دولتهای متوالی ایالات متحده از آن طفره رفتهاند – مذاکرات را از مسیر خود خارج کنند .
ترامپ در ابتدا به رویکرد محدودکننده تمایل داشت. او با رهبری ایران تماس گرفت و طبق گزارشها، اسرائیل را از حمله به تأسیسات هستهای ایران منصرف کرد. پیشنهاد اولیه ارائه شده توسط نماینده او، استیو ویتکوف، به ایران اجازه میداد غنیسازی هستهای محدود را تحت نظارت دقیق ادامه دهد . تیم مذاکرهکننده فنی نیز توسط مایکل آنتون، طرفدار سیاست خارجی واقعگرایانهتر و محدودتر، رهبری میشود. اما تحت فشار اصولگرایان و اسرائیل، موضع ایالات متحده در مورد این توافق سختتر شده است . این امر دستیابی به توافق را دشوارتر میکند، زیرا ایران ممنوعیت کامل غنیسازی را رد میکند .
ترامپ همچنین تهدید معتبری را برای تشویق ایران به توافق حفظ کرده است: او گفته است که اگر مذاکرات به بنبست برسد، آمریکا برای مهار برنامه هستهای ایران از زور استفاده خواهد کرد و مشارکت ایالات متحده در حملات به رهبری اسرائیل را رد نکرده است ، اگرچه ابتکار نظامی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، را برای هدف قرار دادن سایتهای هستهای ایران در ماه آوریل به تعویق انداخت. در واقع، ترامپ با ادعای اینکه کاملاً با نتانیاهو در مورد برنامه هستهای ایران همسو است، به طور نامحسوس تهران را تهدید کرده است. تقویت نظامی اخیر آمریکا در منطقه شامل سیستمهای تسلیحاتی است که در صورت شکست دیپلماسی میتواند برای حمله به تأسیسات هستهای ایران مورد استفاده قرار گیرد. این دقیقاً همان سناریویی است که اصولگرایان دنبال میکنند.
تأمین منافع اروپا
سه کشور اروپایی نگرانیهای جدی در مورد مذاکرات آمریکا و ایران دارند. از یک سو، آنها نگرانند که توافق هستهای آینده از نظر فنی بسیار ضعیف باشد. محدودیتهای مبهم بر غنیسازی یا اقدامات راستیآزمایی ضعیف میتواند به ایران اجازه دهد تا سلاحهای هستهای را بدون شناسایی بسازد. آنها همچنین معتقدند که دولت ترامپ ممکن است فرصتی را برای بررسی سایر اقدامات ایران، از جمله موشکهایش و جلوگیری از انتقال سلاح به روسیه، از دست بدهد. در مقابل، سه کشور اروپایی همچنین نگرانند که این مذاکرات به دلیل خواستههای حداکثری آمریکا، پیامهای متناقض، فقدان تخصص فنی و کاهش علاقه ترامپ از هم بپاشد. این امر میتواند راه را برای حملات نظامی مشترک اسرائیل و آمریکا علیه ایران هموار کند، که پیامدهای آن میتواند به اندازه حمله نسنجیده آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بیثباتکننده باشد .
برای پرداختن به این نگرانیها و قرار گرفتن در موقعیت بهتر در پرونده ایران، سه کشور اروپایی و اتحادیه اروپا اکنون باید تلاشهای خود را برای تأثیرگذاری بر جهتگیری سیاست آمریکا دو چندان کنند. همکاری با محدودکنندگان تاکنون در مورد اوکراین و روسیه دشوار بوده است. با این حال، در مورد مسئله ایران، اروپاییها بیش از آنچه تصور میکنند با محدودکنندگان همپوشانی دارند و ضرورت مشترک دستیابی به توافقی که تهدید هستهای ایران را مهار کند و در عین حال از رویارویی نظامی جلوگیری کند، آنها را متحد کرده است.
بازیگران اروپایی باید از سه طریق از محدودکنندگان حمایت کنند که این امر منافع اروپا را نیز تقویت میکند. اول، آنها میتوانند در سطح سران کشورها، به طور شفاهی از مذاکرات و توافق نهایی حمایت کنند و با قاطعیت با رویارویی نظامی مخالفت کنند. این استراتژیای است که توسط پادشاهیهای عرب خلیج فارس اتخاذ شده است ، که در طول سفر منطقهای ترامپ در هفته گذشته، مذاکرات ایالات متحده و ایران را کاملاً تأیید کردند . این امر، محدودکنندگان را در مواجهه با نبرد اجتنابناپذیر در کنگره و با اسرائیل بر سر نهایی کردن و اجرای یک توافق بالقوه، توانمندتر خواهد کرد.
دوم، سه کشور اروپایی میتوانند با استفاده از تهدید بازگشت تحریمها که در توافق هستهای ۲۰۱۵ پیش از انقضای آن در اکتبر امسال وجود دارد، ایران را برای اعطای امتیازات سریعتر در مذاکرات تحت فشار قرار دهند. سه کشور اروپایی میتوانند از مسیر گفتگوی جاری خود با ایران برای ایجاد انگیزه در ایران برای حرکت سریعتر به سمت توافق استفاده کنند. این باید با هشداری از سوی دولت ایالات متحده و سه کشور اروپایی به تهران همراه شود مبنی بر اینکه انتقال سلاحهای کشنده به روسیه برای استفاده در اوکراین، مذاکرات را از مسیر خود خارج خواهد کرد.
سوم، سه کشور اروپایی میتوانند با تحت فشار قرار دادن ایران برای پذیرش اقداماتی که نظارت بازرسان بینالمللی بر برنامه هستهایاش را افزایش میدهد، مانند اجرای سریع اقدامات پروتکل الحاقی دوم تحت پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، به محدودکنندگان کمک کنند تا انتقادات از یک «توافق ضعیف» را برطرف کنند. یکی دیگر از عناصر یک توافق جدید میتواند بر پذیرش محدودیتهای هستهای بلندمدتتر از سوی تهران متمرکز شود.
اگر ایران مایل به پذیرش چنین اقداماتی باشد، سه کشور اروپایی باید از دولت ترامپ بخواهند که از خواستههای حداکثری مانند غنیسازی صفر که مطمئناً مذاکرات را از مسیر خود خارج میکند، فاصله بگیرد. سه کشور اروپایی باید یک فرمول برد-برد را تشویق کنند، که در آن آمریکا بتواند با جلوگیری از فعالیتهای مرتبط با تسلیحاتی شدن ایران، از جمله غنیسازی اورانیوم با سطوح بالای فعلی، ادعای پیروزی کند، در حالی که ایران مجاز به غنیسازی در سطوح پایین و سازگار با مصارف غیرنظامی باشد.
در نهایت، اروپاییها میتوانند به کشورهای محدودکننده در اجرای توافق احتمالی با ایران کمک کنند. بریتانیا و فرانسه، به عنوان کشورهای هستهای، میتوانند پیشنهاد همکاری با آمریکا در اجرای اقدامات هستهای ایران را بدهند. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۵ روسیه ذخایر اضافی اورانیوم غنیشده ایران را تحویل گرفت – کاری که سایر طرفها قادر یا مایل به انجام آن نبودند – و شایعه شده است که در حال بررسی انجام همین کار در یک توافق آینده است. سه کشور اروپایی میتوانند این مدل را تکرار کنند، به عنوان مثال، با حمایت از اقداماتی که توانایی ایران در ساخت بمب را بیشتر کاهش میدهد. اتحادیه اروپا همچنین میتواند پیشنهاد هماهنگی نزدیک با ایالات متحده در مورد چگونگی و زمان ارائه مزایای اقتصادی به ایران و در کدام بخشها را ارائه دهد.
اتحاد با اصولگرایان به نفع اروپا نیست
احتمالاً سه کشور اروپایی (E3) با وسوسه فزایندهای برای نزدیکی بیشتر به طرفداران برتریطلبی، چه به صورت جمعی و چه به صورت فردی، مواجه خواهند شد. در حال حاضر، اعضای این گروه به طور فعال در حال تلاش برای اعمال فشار بر اعضای E3 برای فعال کردن مکانیسم ماشه قبل از انقضای آن در ماه اکتبر هستند تا از این طریق مذاکرات را مسموم کنند. سه کشور اروپایی ممکن است به اشتباه تصور کنند که در ازای حمایت اروپا در مورد مسئله ایران، طرفداران برتریطلبی با تغییر موضع ایالات متحده در مورد اوکراین تلافی خواهند کرد. این قمار احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت.
انجام این کار مطمئناً باعث تشدید تنش با تهران میشود، به گونهای که میتواند مذاکرات ایران و آمریکا را از مسیر خود خارج کند. در پی این اتفاق، ترامپ ممکن است اروپا را به خاطر از بین بردن شانس خود برای تبدیل شدن به یک صلحطلب سرزنش کند و در نتیجه او هیچ تمایلی به انجام هیچ لطفی به اروپاییها نداشته باشد. این امر تقریباً هر امید ضعیفی را که طرفداران اصولگرایی برای ترغیب ترامپ به اتخاذ موضعی دوستانهتر با اروپا در قبال اوکراین دارند، از بین میبرد.
مهمتر از آن، فعال کردن مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی، راه را برای ایران هموار میکند تا تهدید خود مبنی بر خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را عملی کند. در این سناریو، اسرائیل و اصولگرایان ممکن است در کشاندن ترامپ به سمت رویارویی با ایران موفق شوند. ایالات متحده و اسرائیل باید برای مهار پیشرفت هستهای ایران، به بمباران منظم علیه این کشور متعهد شوند – استراتژیای که فقط برنامه ایران را به تأخیر میاندازد، نه اینکه آن را نابود کند. تحت چنین سناریویی، ایران احتمالاً حرکت خود را به سمت تسلیحاتی کردن برنامه هستهای خود تسریع خواهد کرد.
اروپا نه تنها باید با یک ایران بالقوه مسلح به سلاح هستهای مقابله کند، بلکه تشدید تنشهای منطقهای، خاورمیانه را بیثباتتر کرده و احتمالاً دولتهای اروپایی را در زمانی که به دنبال بازگرداندن پناهندگان به منطقه هستند، به رویارویی نظامی میکشاند.
مقامات ارشد اردوگاه محدودکننده از اروپاییها متنفرند و آنها را مفتخور میدانند. اما اگر میخواهند شانس یک توافق پایدار با ایران را افزایش دهند، باید حداقل در این مورد، اروپاییها را بپذیرند. برای رهبران اروپایی، این میتواند یکی از حوزههای سیاستگذاری برای ایجاد اتحاد با مقامات دولت جمهوریخواه، علیرغم اختلاف نظر در مورد روسیه، باشد. آنها میتوانند از این همکاری برای پیشبرد یک راهحل مسالمتآمیز در مورد ایران و بهبود روابط خود با بخشهایی از دولت که عموماً نسبت به اروپای لیبرال بدبین هستند، استفاده کنند.
منبع: سایت شورای روابط خارجی اروپا